گروه بینالملل مشرق - پایگاه خبری الوعی نوشت: هماکنون برای همه مسجل شده، سیاست های کشورهای حوزه خلیج فارس برای ایجاد تقابل میان شیعه و سنی در عمل شکست خورده است. خطر بزرگی که سرمایه های هنگفت، شیوخ، نویسندگان و تریبون ها و منابر کشورهای حوزه خلیج فارس ماموریت القای آن را داشتند، شیعیان بودند.
آنان حتی در مصر تلاش کردند، ایران و شیعیان به عنوان دشمن اول معرفی کنند و بدتر از این، موضوع کودتا علیه انقلاب را به ایران و شیعیان منتسب کنند؛ اما هیچ یک به نتیجه ای منتهی نشدند.
از این رو می توان گفت، نسخه "شیعه هراسی" به عنوان گذرگاهی ایمن برای عبور از سیاست های فاجعه بار داخلی و خارجی برای کشورهای حوزه خلیج فارس تبدیل شده و این نسخه تقسیمات جغرافیایی و نقشه های فرضی حدود مذهبی را برای کشورهای عربی ترسیم می کند تا فرقه و مذهب به اولین عامل پیدایش و زوال یک کشور در منطقه تبدیل شود.
شگفت آور اینکه برخی از گشایش سیاسی متقابل میان ایران و آمریکا غافلگیر می شوند. این افراد و این کشورها واقعا چه انتظاری دارند؟ آیا این افراد و کشورها نمی دانند که منافع و مطالبات همواره بر روابط میان کشورها حاکم است.
کسانی که در قاموس آنها چیزی جز سرسپردگی، چاپلوسی و تملق و جلب رضایت و حمایت دیگران وجود ندارد، بدون تردید شکست می خورند و سزاوار نیست که حتی از طریق تماس تلفنی ابلاغ شود.
سیاست مستقل در نهایت با احترام و قدردانی روبه رو می شود؛ ولی وابستگی توهین آمیز و سرسپردگی خفت بار چیزی جز ضعف، حقارت و آشفتگی را در پی نخواهد داشت.
زمانی که از نظر آنها شیعه خطرناکتر از اسرائیل، استبداد و کودتا است، بنابراین کشورهای حوزه خلیج فارس جز "بنیامین نتانیاهو"، نخست وزیر رژیم صهیونیستی کسی را برای حمایت و پشتیبانی از این تفکر خود ندارند و در حال حاضر نیز بزرگترین حامی سیاست های این کشورها در خارج این رژیم است.
منطق سنی جهت تقابل با شیعه، بر خطرات ناشی از صهیونیسم، تهدیدات نظامیان و کودتاچیان، استبدادگران و سرسپردگی را تحت الشعاع قرار داده است. گذرگاه امنی که برای کسانی که تمام تخم مرغ های خود را در یک سبد چیده بودند، هم اکنون به سرآمده است، جهان پی در پی در حال تغییر است و طرف های دیگر به دنبال راه حل هستند در حالی که این کشورها در یک چارچوب محدود قرار گرفته و آن را ترک نمی کنند.
حاکمانی که برای نجات اقتصاد کشورشان و ترویج و گسترش کالاهای خود به منظور مقابله با دشمن مشترک قراردهای میلیاردی سلاح می نوشتند، همان کسانی هستند که در اولین تماس علنی – بعد از گذشت بیش از سی سال - با نماینده این دشمن (حسن روحانی رئیس جمهور جدید ایران) گفت وگو کردند.
بنابر ادعای این افراد و کشورها و در واقع برای توجیه ناکامی ها و شکست هایشان، سیاستمداران ایرانی افرادی ماجراجو، ریسک پذیر و بی ثبات هستند که بدون هیچ احساس مسئولیت و گناهی از شاخه ای به شاخه دیگر می پرند، امروز سر جنگ دارند و فردا سر صلح، به همین دلیل آنها ادعا می کنند که هیچ گاه نمی توان به آنها اعتماد کرد؛ ولی در همان حال اذعان می کنند که همین سیاستمداران شخصیت هایی تاثیرگذار و مذاکره کنندگان ماهری هستند.
اما باز برای سرپوش نهادن بر ناکامی ها و شکست های خود محبورند، بگونید که آنها بر یک خط مشی و یا سیاست واحد استوار نیستند، آنها آمیزه ای از بهانه جویی و ناهماهنگی هستند، در مورد هیچ کدام از مسائل داخلی خود اتفاق نظر ندارند، جامعه ای بسیار متنوع، هیجانی و انگیزشی دارند، سطح رقابت و اعمال فشار در جامعه آنها فروکش نمی کند، تعصبات و خلق و خوی نژادی آن را احاطه کرده است، جامعه را سیاستمداران قبضه کرده اند و بخش اندکی را در اختیار نظامیان انقلابی قرار داده اند و جامعه از تندروهای حکومت آسیب های زیادی دیده و از درگیری میان طرف های مختلف در راه روهای قدرت به آستانه انفجار رسیده است.
تصمیم گیرندگان سیاسی همه اینها را خوانده اند و شرایط را با ایجاد فضای باز یا چیز شبیه به معامله نجات داده اند؛ ولی کشورهای حوزه خلیج فارس بهره ای از آن ندارند و به همین دلیل آنها همیشه بازنده اصلی هستند و نمی خواهند از گذشته و حال خود درست عبرت بگیرند.
واشنگتن برای به دست آوردن دوستی تهران و در عین حال کاهش درگیری های منطقه ای به کشورهای حوزه خلیج فارس به عنوان هم پیمان وفادار توجه نمی کند و جنگ ایران در سوریه، عراق و لبنان، آمریکاییها را از این موضوع باز نمی دارد. چرا که منطق توافقات همه مسائل را در چارچوب سازش می گنجاند و هدف حل و فصل تمامی مسائل پیچیده فعلی نیست. مدیریت نزاع باعث کاهش تنش ها، تهدیدات و تقسیم مناطق تحت نفوذ و حفاظت از منافع می شود و قدرت ها منافع و دستاوردهای خود را حفظ می کنند و طرف های ضعیف در توهمات خود سرگردان هستند.
کشورهای حوزه خلیج فارس در سیاست های خود در دل خوش کردن به تناسب دیدگاه ها و سیاست هایشان با رژیم صهیونیستی، نزدیک شدن به گروه های فشار وابسته به اسرائیل در واشنگتن، صرف میلیون ها دلار برای بالا برد وجهه خود، سرپوش گذاشتن بر مسائل داخلی و اعمال فشار بر آمریکا در قضایای مورد اختلاف و تضمین سرسپردگی و حمایت، دچار اشتباه شدند و ایران با انتخاب استقلال و کرامت در روابط خود این مراحل را پشت سرگذاشت و پیروز این میدان شد.
آنان حتی در مصر تلاش کردند، ایران و شیعیان به عنوان دشمن اول معرفی کنند و بدتر از این، موضوع کودتا علیه انقلاب را به ایران و شیعیان منتسب کنند؛ اما هیچ یک به نتیجه ای منتهی نشدند.
از این رو می توان گفت، نسخه "شیعه هراسی" به عنوان گذرگاهی ایمن برای عبور از سیاست های فاجعه بار داخلی و خارجی برای کشورهای حوزه خلیج فارس تبدیل شده و این نسخه تقسیمات جغرافیایی و نقشه های فرضی حدود مذهبی را برای کشورهای عربی ترسیم می کند تا فرقه و مذهب به اولین عامل پیدایش و زوال یک کشور در منطقه تبدیل شود.
شگفت آور اینکه برخی از گشایش سیاسی متقابل میان ایران و آمریکا غافلگیر می شوند. این افراد و این کشورها واقعا چه انتظاری دارند؟ آیا این افراد و کشورها نمی دانند که منافع و مطالبات همواره بر روابط میان کشورها حاکم است.
کسانی که در قاموس آنها چیزی جز سرسپردگی، چاپلوسی و تملق و جلب رضایت و حمایت دیگران وجود ندارد، بدون تردید شکست می خورند و سزاوار نیست که حتی از طریق تماس تلفنی ابلاغ شود.
سیاست مستقل در نهایت با احترام و قدردانی روبه رو می شود؛ ولی وابستگی توهین آمیز و سرسپردگی خفت بار چیزی جز ضعف، حقارت و آشفتگی را در پی نخواهد داشت.
زمانی که از نظر آنها شیعه خطرناکتر از اسرائیل، استبداد و کودتا است، بنابراین کشورهای حوزه خلیج فارس جز "بنیامین نتانیاهو"، نخست وزیر رژیم صهیونیستی کسی را برای حمایت و پشتیبانی از این تفکر خود ندارند و در حال حاضر نیز بزرگترین حامی سیاست های این کشورها در خارج این رژیم است.
منطق سنی جهت تقابل با شیعه، بر خطرات ناشی از صهیونیسم، تهدیدات نظامیان و کودتاچیان، استبدادگران و سرسپردگی را تحت الشعاع قرار داده است. گذرگاه امنی که برای کسانی که تمام تخم مرغ های خود را در یک سبد چیده بودند، هم اکنون به سرآمده است، جهان پی در پی در حال تغییر است و طرف های دیگر به دنبال راه حل هستند در حالی که این کشورها در یک چارچوب محدود قرار گرفته و آن را ترک نمی کنند.
حاکمانی که برای نجات اقتصاد کشورشان و ترویج و گسترش کالاهای خود به منظور مقابله با دشمن مشترک قراردهای میلیاردی سلاح می نوشتند، همان کسانی هستند که در اولین تماس علنی – بعد از گذشت بیش از سی سال - با نماینده این دشمن (حسن روحانی رئیس جمهور جدید ایران) گفت وگو کردند.
بنابر ادعای این افراد و کشورها و در واقع برای توجیه ناکامی ها و شکست هایشان، سیاستمداران ایرانی افرادی ماجراجو، ریسک پذیر و بی ثبات هستند که بدون هیچ احساس مسئولیت و گناهی از شاخه ای به شاخه دیگر می پرند، امروز سر جنگ دارند و فردا سر صلح، به همین دلیل آنها ادعا می کنند که هیچ گاه نمی توان به آنها اعتماد کرد؛ ولی در همان حال اذعان می کنند که همین سیاستمداران شخصیت هایی تاثیرگذار و مذاکره کنندگان ماهری هستند.
اما باز برای سرپوش نهادن بر ناکامی ها و شکست های خود محبورند، بگونید که آنها بر یک خط مشی و یا سیاست واحد استوار نیستند، آنها آمیزه ای از بهانه جویی و ناهماهنگی هستند، در مورد هیچ کدام از مسائل داخلی خود اتفاق نظر ندارند، جامعه ای بسیار متنوع، هیجانی و انگیزشی دارند، سطح رقابت و اعمال فشار در جامعه آنها فروکش نمی کند، تعصبات و خلق و خوی نژادی آن را احاطه کرده است، جامعه را سیاستمداران قبضه کرده اند و بخش اندکی را در اختیار نظامیان انقلابی قرار داده اند و جامعه از تندروهای حکومت آسیب های زیادی دیده و از درگیری میان طرف های مختلف در راه روهای قدرت به آستانه انفجار رسیده است.
تصمیم گیرندگان سیاسی همه اینها را خوانده اند و شرایط را با ایجاد فضای باز یا چیز شبیه به معامله نجات داده اند؛ ولی کشورهای حوزه خلیج فارس بهره ای از آن ندارند و به همین دلیل آنها همیشه بازنده اصلی هستند و نمی خواهند از گذشته و حال خود درست عبرت بگیرند.
واشنگتن برای به دست آوردن دوستی تهران و در عین حال کاهش درگیری های منطقه ای به کشورهای حوزه خلیج فارس به عنوان هم پیمان وفادار توجه نمی کند و جنگ ایران در سوریه، عراق و لبنان، آمریکاییها را از این موضوع باز نمی دارد. چرا که منطق توافقات همه مسائل را در چارچوب سازش می گنجاند و هدف حل و فصل تمامی مسائل پیچیده فعلی نیست. مدیریت نزاع باعث کاهش تنش ها، تهدیدات و تقسیم مناطق تحت نفوذ و حفاظت از منافع می شود و قدرت ها منافع و دستاوردهای خود را حفظ می کنند و طرف های ضعیف در توهمات خود سرگردان هستند.
کشورهای حوزه خلیج فارس در سیاست های خود در دل خوش کردن به تناسب دیدگاه ها و سیاست هایشان با رژیم صهیونیستی، نزدیک شدن به گروه های فشار وابسته به اسرائیل در واشنگتن، صرف میلیون ها دلار برای بالا برد وجهه خود، سرپوش گذاشتن بر مسائل داخلی و اعمال فشار بر آمریکا در قضایای مورد اختلاف و تضمین سرسپردگی و حمایت، دچار اشتباه شدند و ایران با انتخاب استقلال و کرامت در روابط خود این مراحل را پشت سرگذاشت و پیروز این میدان شد.